بسیاری از جریانات زبانشناسی همگانی قرن بیستم را میتوان در ردیف فعالیتهای نقشگرایانه و یا صورتگرایانه تلقی نمود. نقشگرائی منتج و وارث ساختگرایی محسوب میشود. صورتگرایی ثمره توسعه کیبرنتیک است و از ضروریات اولیه انتقال و تبادل اطلاعات بین انسان و رایانه است. ارتباط متقابل بین زبانشناسی و رایانه سابقه پنجاه ساله دارد که توأم با بیان تئوریهای چامسکی و ترویج دستور زایشی بود. با اینحال سرچشمه دستور زایشی-گشتاری را میبایست در زبانشناسی توصیفی جستجو کرد، رویهای جدید در زمان خود که تلاش میکرد با بیان و تدوین دقیق جزئیات ظاهری ساختار کلمات، راه درست دسترسی به نظام زبانی را فراهم نماید. بهعقیده چامسکی دستور میبایست ارتباط بین نشانههای مادی (صوتی) و ذهنی را تبیین و آشکار سازد. موضوع زیرساخت از غامضترین تئوریهای دستور زایشی میباشد که در طی جریان زمان طرح تاکنون دچار تحولات فراوانی شده است. از نظر ارزش مفاهیم تشکیلدهنده این دستور دربرگیرنده لایههای نحوی، معنایی و صوتی است، اما برخلاف ساختگرایان توصیفگر، نحو رکن اصلی را در این دستور دارا میباشد. در این مقاله سعی شده است جهتگیریهای اساسی و متفاوت و روشهای گوناگون توصیف و تشریح متن برای استخراج اطلاعات از آن، از دیدگاههای این دو مکتب مقایسه و بیان گردد.