گوستاو فلوبر تکنیک جدیدی را در توصیفات خود ابداع کرده است که تنها در روند داستان وقفه ایجاد نمی کنند. بلکه برعکس نقش روایت را نیز به عهده می گیرد و حوادث را به صورتی غیر مستقیم القاء می کنند. به این ترتیب توصیف از ضرب آهنگ خاص داستان پیروی می کند و با آن همراه و همگام می گردد.از سوی دیگر فضای دنیای محسوس با کنش داستان هماهنگ می گردد. و پیرامون دنیای درونی شخصیت ها شکل می گیرد و بر حسب خواسته ها و امیال آنها ساماندهی می شود. بنابراین نقش بندی فضا و توصیف کاملاً منطبق بر کنش داستان طراحی شده و تقریباً با آن عجین می گردد.