به طور زمان از رابطه تشابهی یا دیالکتیکی که با محیط خود برقرار می کند بهره می گیرد.
کنش متقابل سازه های درون متنی به تدارک بعد صوری روایت منتهی می شود حال آن که در این فرآیند‘ این محیط و واقعیت محیط است که محتوای اثر را تشکیل می دهد؛ همان واقعیت عینی که ما را احاطه می کند و در برگیرندة اندوخته هایی است که در حوزه های مختلف دانش توزیع شده اند. بدین ترتیب علوم تجربی‘ خصوصاً علم فیزیک حامل انواع باز نمودها و نظریه های پرمایه و الهام بخش می باشد که رمان نویس و همچنین منتقد ادبی را‘ هر کدام در قلمرو تخصصیشان ‘ به خود متوسل می سازد . نظریة هرج و مرج از این قبیل نظریات است و شامل مجموعه ای از مفهوم ها‘ محاسبات و روندهای خاص است که در مکانیک ذرات به کار گرفته می شوند. ما در این مقاله صرفاً به بررسی اجمالی چگونگی تأثیر گذاری این نظریه بر اصول انتقادی ونیز بر خود آثار (با استفاده از کتاب های دریاچه و چروکی نوشته ژان اشنوز)خواهیم پرداخت.