داستان لنتس (Lenz) اثر گئورگ بوشنر (Georg Büchner) ترسیم گوشهای از زندگی نویسندة بزرگ دورة توفان و طغیان آلمان یاکوب میشاییل راینهلد لنتس (1792- 1751) است که بر اثر تنهایی و افسردگی روحی از محیط خانوادگی و اجتماعی خود میگریزد و پس از قطع رابطه با گوته و طرد شدن از شهر وایمار، برای نجات خویش به کشیش اُبرلین (Oberlin) پناه میآورد. بوشنر اثر لنتس را زمانی نوشت که روشنفکران زیادی به دلیل معضلات اجتماعی که معلول نظام خودکامة نجبا بود منزوی، منفعل و دچار افسردگی شدید روحی بودند. بررسی دقیق زندگی قهرمان داستان، نمایانگرآثار ویرانگر این افسردگی روحی فردی و خمودی اجتماعی است که نتیجة آن جنون و خودکشی افرادی همچون لنتس بود. بنابراین این اثر نوشتهای است انتقادی از اوضاع نابسامان اجتماعی و سیاسی دوران حیات لنتس و خود نویسنده در عصر بیدر مایر (Biedermeier) که درآن تودة مردم مأیوس و جامعه خمود و بیروح بود. هدف بوشنر از نوشتن این اثر، نشان دادن سرنوشت غمبار یک فرد نبود، بلکه فرد در اینجا به عنوان نمایندة جامعهای بحران زده است که راه نجاتی نمی یابد. بنابراین بوشنر به دلیل تشابهات زیاد بین دو دوران تاریخی، در حقیقت سرنوشت خویش و مشکلات نیمة اول قرن نوزدهم میلادی را در این اثر مطرح میسازد.